...

از دست دادن عشق

در این قسمت 8 زنگ خطر که نشان دهنــده کم شدن علاقه او نسبت به شما است را ذکـر می کنیم، شاید این مـوارد بـه دلـیـل رفـتـارهـای شما به وجود آمـده  باشند. به هر حال دلیـل بـروز آنها هر چه که باشد، شایـد وقت آن رسیده که نگـاه دقیقتری به رابطه خود بیندازیـد و  تصمیم خود را برای ادامه و یا قطع آن اتخاذ کنید. 
 
اخطار 1 - چند روز با شما تماس نمی گیرد :

البته این علامت لزوما نشان دهنده اتمام رابطه نیست، اما اگر او سابقا عادت داشته که همیشه به شما تلفن کند، پس بدانید که یک جای کار اشتباه است. 
 
اخطار 2 - دعوا کردن :

آیا او به تازگی بیش از حد معمول از کوره به در می شود؟ آیا به خاطر مسائل جزئی و بی ارزش بحث و مشاجره راه می اندازد؟ این مورد زمانی روی می دهد که طرف شما هیچ گونه تمایلی به ادامه ارتباط ندارد، اما در عین حال نمی خواهد رابطه از طرف او قطع شود. بهتر است خودتان را گول نزنید، اگر احساس می کنید که او به رابطه علاقمند نیست، خیلی راحت از او در مورد این مطلب سوال کنید. 
 
اخطار 3 - او مرموز می شود :

او به شما نمی گوید که کجا بوده و یا با چه کسی در حال برقراری مکالمه تلفنی است. شما دیگر نمی توانید به حریم شخصی او نفوذ داشته باشید. ممکن است برای چندین ساعت ناپدید شود بدون اینکه هیچ توضیح قانع کننده ای برای کار خود داشته باشد. 
 
اخطار 4 - "من" جایگزین "ما" می شود :

شما سابق بر این می نشستید و با هم در مورد آینده مشترکتان صحبت می کردید: ما این کار را می کنیم، ما آن کار را می کنیم. ولی حالا  او به شما می گوید: "من میخواهم این کار را انجام دهم" دیگر شما جزئی از آینده او به حساب نمی آیید. 
 
اخطار 5 - او بیشتر وقت خود را با دوستانش صرف می کند :

آیا می خواهید با دوستانش بجنگید یا با توجهی که به شما ندارد؟ شما قبلا مهم ترین و با ارزش ترین دارایی او بودید، اما حالا دوستانش برایش مهمتر از شما هستند. 
 
اخطار 6 - با هم اختلاط نمی کنید :

شاید قبلا سالی یکبار می نشستید و در مورد هرچیزی از آب و هوا گرفته تا اینکه چه بلایی بر سر لایه ازن خواهد آمد بحث می کردید، اما دیگر هیچ خبری از آن بحث های طولانی مدت نیست. 
 
اخطار 7 - اطرافیان نسبت به رابطه شما مشکوک می شوند :

دوستان و اطرافیان متوجه وجود تنش و خلاء عاطفی در رابطه شما شده و سوال هایی از این قبیل را از شما می پرسند: "آیا همه چیز خوب پیش می رود؟" 
 
اخطار 8 - بیش از هر زمانی از شما انتقاد می کند :

می گوید "این چه لباش زشتی است؟!" البته این در حالی است که همین چند هفته پیش خود او پیشنهاد خرید لباس را به شما داده بود. 
 
توجه داشته باشید که این علائم تنها به عنوان زنگ خطر محسوب می شوند و اگر بتوانید دوباره ارزش های از دست رفته را باز جویید، ارتباط شما کماکان پابرجا خواهد ماند. پیش از آنکه دست به هر گونه اقدامی بزنید، باید بنشینید و با هم صحبت کنید تا بعدها از کرده خود پشیمان نشوید.  






جمهوری

جمهوری مهاباد

ناسیونالیسم کرد، همواره از دو گرفتاری بزرگ آسیب دیده است. از درون گرفتار مناسبات سنتی و روابط قبیله‌ای و از بیرون گرفتار چنبره­ی رقابت دولت­های منطقه و قدرت­های بین­المللی. این دو گرفتاری همزاد، جنبش ناسیونالیسم کرد را به دور باطل خیزش ـ شکست ـ خیزش‌ کشانده­اند

به­مناسبت دو بهمن (2 ریبه‌ندان) سالگرد تاسیس جمهوری مهاباد

پیشینه­ی «کومه­له­ی ژ.‌کاف» و حزب دموکرات کردستان ایران:

در بیست­وپنجم شهریور ۱۳۲۱ شمسی گروهی کوچک از مردان برخاسته از گروه­های میانی شهر مهاباد، جمعیت «کومه­له­ی ژیانی کرد» را پایه­گذاری کردند. «کومه­له» به معنای توده، حزب یا کمیته و «ژیان» به معنای زندگی، زیستن یا حیات. و «کومه­له­ی ژیانی کرد» یعنی کمیته یا جمعیت تجدید حیات کرد. «کومه­له­ی ژیانی کرد» را بصورت «کومه­له­ی ژیانه وه­ی کورد» و یا «کومه­له­ی ژیانه وه­ی کوردستان» هم نوشته‌اند.

شمار پیوستگان به «کومه­له­ی ژ. کاف» در مدت شش ماه به یکصد نفر رسید که همگی مهابادی بودند.

اعضای «کومه­له­ی ژ.کاف» باسوگند به قرآن ـ کردهای غیرمسلمان به معتقدات خود سوگند می­خوردند ـ پایبندی خود را به برنامه‌های جمعیت بیان می‌کردند و می­پذیرفتند که:

«1- به ملت کرد خیانت نکنند.

2ـ برای کسب خود مختاری کوشش کنند.

3ـ هیچ سری از اسرار جمعیت را نه کتبی، نه شفاهی و نه به هیچ شکل دیگری افشاء نکنند.

4ـ تا پایان عمر همچنان عضو جمعیت باقی بمانند.

5ـ تمام مردان کرد را برادر و تمام زنان کرد را خواهر خود بدانند.

6- بدون اجازه جمعیت به هیچ حزب و تشکیلات دیگری وارد نشوند و نپیوندند.»(۱۱۱)

از اعضای اولیه و پایه­گذاران«کومه­له­ی ژ.کاف»، ملا عبدالله داودی، قاسم قادری، محمد نانوازاده، عبدالرحمن ذبیحی، عبدالرحمن شرفکندی (هه ژار. شاعر معروف کرد)، محمد امین شیخ الاسلامی مکری(هیمن. شاعر کرد) و رحمان حلوی را می‌توان نام برد. میر حاج از کردهای عراق نیز در گردهمایی‌های اولیه و تنظیم خواسته‌های «کومه له ی ژ.کاف» نقش موثری داشته است.(۱۱۲)

«کومه­له­ی ژ.کاف» گرچه بصورت مخفی و محد‌ود فعالیت می­کرد اما در مدت نسبتا کوتاهی توانسته بود بسیاری از سر کردگان قبایل و مردم پاره‌ای شهرها را جذب کند.

سال­های جنگ جهانی دوم برای ایران همراه است با اشغال ایران توسط قوای شوروی و انگلیس و آمریکا، سقوط دیکتاتوری رضا شاهی، و آغاز دوره‌ای از آزادیهای سیاسی، فعالیت احزاب و مبارزات پارلمانی. ارتش بریتانیا در جنوب و ارتش سرخ در شمال، آذربایجان و بخش­هایی از کردستان حضور دارند. چنین تصور و آرزو می­شد و شوروی­ها نیز اینگونه رسانده بودند که اتحاد شوروی در حل و فصل مسایل جهانی پس از جنگ از آرزوها و خواسته‌های مردم کرد حمایت خواهد کرد.

در این ایام شوروی­ها در مناطق اشغالی و برای تامین نیازهای خود به آذوقه و محصولات کشاورزی و نیز تامین امنیت مناطق، با برخی روسای عشایر و متنفذ‌ین و مالکین محلی در ارتباط بودند. و «هنوز شش ماه از اشغال ایران نگذ‌شته بود که گروهی از فئودال­های کرد به شوروی دعوت شدند. شوروی‌ها در این ملاقات وعده‌ای ندادند و از «مارکسیسم» چه آنوقت و چه بعدها چیزی نگفتند. کردها... با این احساس که روس‌ها از درخواست مردم کرد برای خودمختاری حمایت خواهند کرد به ایران بازگشتند.»(۱۱3)

حسن ارفع، اسامی این میهمانان را‌ چنین معرفی می‌کند: «قاضی محمد سردفتر و حقوق­دان مهاباد، امیراسعد ده بکری، مجید خان از میاندوآب، حاجی بابا شیخ، عبدالله ایلخانی زاده بوکان، رشید وطه هرکی، زیرو بهادری از قبیله دوست حسن، ممدوی ازشکاک، موسی خان زرزا، حاج قرنی آقا، کاکاحمزه مامش، سیدمحمد صادق فرزند سید طه نوه شیخ عبیدالله...»(۱۱۴)

و در این شرایط خواهش و میل به «آزاد ماندن» رشد کرد و تمایلات و نیات ملی تشدید شد. قاضی محمد شخصیت روحانی و معتبر مهابادی در سال 1323 به جمعیت «کومه­له­ی ژ.کاف» پیوست و بزودی «سیمای مقتدر» کومه­له شد.

«در سپتامبر۱۹۴۵ قاضی محمد و عده‌ای دیگر از کردها بار دیگر به شوروی احضار شدند این بار هم با جعفر باقراف نخست وزیر جمهوری آذربایجان شوروی دیدار کردند. کردها به باقراف گفتند که می­خواهند کشوری کرد تاسیس کنند و امیدوارند اتحاد شوروی از کمک مالی و تسلیحاتی بدانها دریغ نورزد. با قراف در پاسخ اظهار داشت که عجله‌ای نیست. آزادی کردها باید مبتنی بر نیروهای مردمی باشد آن هم نه تنها در ایران بلکه در عراق و ترکیه هم. وی به کردان اطمینان داد که مصلحتشان در تکیه بر اتحاد شوروی است و در زمینه کمک مالی و حمایت نظامی وعده‌های مبهم بسیار به آنها داد.(۱۱۵)

دراین ملاقات قاضی محمد و همراهان ناخرسندی باقراف از«کومه­له­ی ژ.کاف» و پیشنهاد تاسیس حزب جدیدی را متوجه شدند. در بازگشت از این سفر قاضی محمد نتایج گفتگوها را با سران کومه­له در میان گذاشت و سپس بیانیه‌ای با امضاء قاضی محمد و ۱۰۵ تن از سرشناسان کرد انتشار یافت. در این بیانیه تاسیس حزب دموکرات کردستان و‌هدف­های حزب برشمرده شد. در کتاب جمهوری مهاباد مواد برنامه در ۸ بند آورده شده است:

«۱ـ مردم کرد ایران باید از آزادی و خود گردانی در اداره امور خود بهره‌مند باشند یا در چارچوب کشور ایران خود مختاری داشته باشند.

2ـ زبان کردی زبان رسمی آموزشی و اداری باشد

3ـ انجمن ایالتی کردستان، باید بی­درنگ، موافق با قانون اساسی انتخاب شود و بر تمام امور دولتی نظارت کند.

۴ـ کلیه کارکنان دولت در منطقه کرد تبار باشند.

5ـ قانون واحد برای کشاورزان و مالکان وضع گردد و آینده این دو طبقه تامین شود.

6- حزب دموکرات کردستان برای تامین وحدت و دوستی کامل با مردم آذربایجان و سایر اقوامی که در آذربایجان زندگی می‌کنند (آشوری­ها، ارمنی­ها وغیره) کوششی خاص مبذول خواهد داشت.

۷- ما آرزومند‌یم مللی که در ایران زندگی می‌کنند بتواند آزادانه در راه تامین سعادت وپیشرفت کشور خویش بکوشند. زنده باد خود مختاری دموکراتیک کردستان.»(۱۱۶)

در کتاب «جمهوری ۱۹۴۶ کردستان» و کتاب «کردها و یک بررسی تاریخی و سیاسی» بند ۵ برنامه بگونه‌ای متفاوت ثبت شده است: «۵ ـ تمام عایدات درآمد منطقه لازم است در خود منطقه صرف شود».

غنی بلوریان در کتاب خاطرات خود به­نام ئاله کوک (برگ سبز) در صفحات 3ـ71 نکات قابل توجه مهمی را در باره تغییر برنامه و خواسته­ها و روش­های مبارزه کومه­له ژ. ک. و تغییر نام آن به حزب دموکرات کردستان مطرح می­کند.

به­گفته غنی بلوریان، کومه­له ژ. ک. شعار «کردستان بزرگ» را اعلام می­کند، با کردهای ترکیه و عراق پیمان همکاری می­بندد موسوم به «پیمان سه مرزی»، نه تنها با شوروی بلکه با «هر دولتی» که امکان داشت ارتباط می­گیرد و برای «آزادی کرد» و «استقلال کردستان بزرگ»، درخواست پشتیبانی می­کند. منظور غنی بلوریان از «هر دولتی»، دولت انگلستان است.

غنی بلوریان می­افزاید که: «روس­ها از قاضی محمد خواستند به تبریز برود» و پس از بازگشت قاضی محمد از تبریز در باره «رابطه انگلیس و کومه­له بحث می­شد و گفته می­شد شوروی از ارتباط بین مسئولین کومه­له و انگلیس ناراضی» است.

به­گفته غنی بلوریان، قاضی محمد در جلسه کمیته مرکزی کومه­له گفته است: «شعار کومه­له برای همه ما دارای احترام است»، ولی «شرایط روزگار به­گونه­ای است که هیچ­یک از جناح­های جهان از خواسته­های امروز کومه­له دفاع نمی­کند» و این­که «درخواست امروزه ما باید در چارچوب خاک ایران ارزیابی شود و چیزی در برنامه خود بگنجانیم که با متن قانون و شرایط امروز دولت ایران هماهنگ باشد» و براساس این نگرش لازم است که «نام کومه­له نیز تغییر یابد و قالب و چارچوب جدیدی مشخص کنیم که با شعارهای جدید ما مغایرت نداشته باشد.»

غنی بلوریان پس از نقل خاطرات خود از گفته­های قاضی محمد ، می­گوید: «بدین طریق در روز دوم آبان­ماه سال 1324/1945 کنگره اول حزب دمکرات منعقد شد. در این کنگره نام کومه­له ژ. ک. و شعارهایش را تعییر دادند. با کمال تاسف تغییر شعارهای کومه­له ژ. ک. یک عقب­نشینی تلخ در تاریخ جنبش آزادی­خواهانه کردستان بود که شرایط بر مردم ما تحمیل کرد.»

در تحولات بعدی در ۲۲ ژانویه ۱۹۴۶ برابر۲ بهمن (۲ری بنه دان) ۱3۲۴شمسی، قاضی محمد در میدان «چوارچرای» مهاباد با حضور جمعیت بزرگی از بزرگان شهر و روسای بسیاری از قبایل کرد تاسیس جمهوری مهاباد را اعلام کرد. در این روز پرچم کردستان برفراز ادارات مهاباد، نقده و اشنویه به اهتزاز در آمد.

این پرچم دارای همان سه رنگ سبز و سفید و سرخ اما به ترتیب عکس پرچم ایران و در زمینه سفید آن خورشیدی با دو خوشه‌‌ی گندم نقش شده بود. قاضی محمد پس از اعلام جمهوری و در مقام رییس جمهور، اعضاء کابینه جمهوری خود مختاری مهاباد را انتخاب و معرفی کرد:



حاجی بابا شیخ. نخست وزیر (صدرهیئت رئیسه). اهل بوکان. سیاستمداری شصت و پنجساله. ازخانواده سادات زمیبل اطراف بوکان. در زمان رضاشاه از دوستان وفادار و قابل اعتماد رضاشاه بود ونزد او نفوذ و اعتبار داشت. «حاجی شیخ بابا نزدیکی خاصی با قاضی محمد نداشت و چنین استنباط می­شد که برای خنثی کردن اعمال و کردار خانواده ایلخانی زاده‌های بوکان به مقام صدارت عظما رسیده است... او رفتار بسیار خوبی با مردم داشت... اما هرگز فرد قدرتمندی در حکومت نبود.»(۱۱۷)

وزارت جنگ به عموزاده قاضی محمد یعنی محمد حسین سیف قاضی واگذار شد.

وزارت فرهنگ: مناف کریمی. ازمهاباد. از اعضای قدیمی «جمعیت ژ.کاف» و عضو کمیته مرکزی. مناف کریمی جوانی بیست­وپنج ساله از خانواده‌های متوسط اما شناخته شده و مورد احترام مردم مهاباد.

وزارت داخله (کشور): محمد امین معینی. صاحب گاراژ و دارای روابط تجاری با تجار روسی مستقر در تبریز‌.

وزارت بهداری: سید محمد ایوبیان. جوانی سی ساله و خود ساخته. داروخانه‌ای را که متعلق به پدرش بود اداره می­کرد. یک سال پس از تشکیل «جمعیت ژ.کاف» به عضویت آن در آمده بود.

وزارت امورخارجه: عبدالرحمن ایلخانی زاده فرزند حاجی بایزید آقا.

وزارت راه: اسماعیل‌آقا ایلخانی­زاده پسر عموی عبدالرحمن ایلخانی­زاده. هر دو از خانواده‌های متنفذ بوکان از ایل ده بکری که نوعی رقابت با قاضی داشتند و انتخاب آنان انتخابی سیاسی و ضروری بود. ایلخانی­زاده ها عضو «جمعیت ژ.کاف» و حدودا سی­وپنج ساله بودند.

وزارت اقتصاد: احمد الهی. چهل ساله. اهل بازار و کسب وکار. تحصیلکرده و آشنا با مناطق مختلف کردستان از نظر زمینه‌های تجاری و تجارت. از اعضای قدیمی «جمعیت ژ.کاف» و در منزل او بود که قاضی محمد برای عضویت در جمعیت مراسم تحلیف بجای آورد.

وزارت کار: خلیل خسروی. از خانواده‌های قدیمی مهاباد. چهار ماه پس از تشکیل «جمعیت ژ.کاف» به عضویت آن در آمده بود.

وزارت پست و تلگراف: کریم احمدین. مردی چهل ساله از خانواده‌ای نیک.

وزارت تجارت: حاج مصطفی داودی. مردی پنجاه­وپنج ساله از خانواده­ی بسیار محترم و پرجمعیت. در باغ او بود که نطفه «جمعیت ژ.کاف» بسته شده خود او اما یکسال بعد به عضویت جمعیت درآمد.

وزارت دادگستری: ملاحسین مجدی. با سوادترین و نامدارترین روحانی مهاباد. اعتبار و ارزش مذهبی و قضایی او، نشان شایستگی او برای این مقام بود.

وزارت کشاورزی: محمود ولی­زاده. جوان­ترین عضو کابینه. بیست وسه ساله. مدرسه عالی کشاورزی کرج را به پایان برده بود. ازخانواده‌های بالای مهاباد و از سال ۱9۴۳ به عضویت در«جمعیت ژ.کاف» در آمده بود.

با توجه به همین ترکیب کابینه است که نویسنده کتاب «جمهوری ۱۹۴۶ کردستان» در تحلیل خود از «قدرت حکومت» می‌نویسد: «بدین سان قدرت حکومت در مهاباد در دست خانواده‌‌های مرفه یا تحت نفوذ آنان بود. برخورد این دسته با مسایل سیاسی و اقتصادی، محافظه­کارانه و قد‌‌‌‌یمانه بود و از آنان جز این هیچ انتظار دیگری نمی‌رفت اما از نقطه نظر اجتماعی مترقی بودند. اگر منصفانه قضاوت کنیم کابینه، جنبش ملی کرد را زیر نظر داشت و رهبری می‌کرد، شهر مهاباد را خوب راه می برد. اما منطقه مهم ارومیه و در جنوب سقز و سردشت دراختیار آنان نبود.»(۱۱۸)

درک کینان نیز درباره ترکیب و سرشت «جمهوری مهاباد» می‌نویسد: «‌دولتی که در مهاباد تشکیل شد مرکب از اعیان شهر و روسای محافظه­کار قبایل بود. در حقیقت حکومت طبقات بالای مردم کرد بود. مترقی­ترین جنبه این حکومت برنامه آموزشی و رفاه اجتماعی آن بود که برحسب معیارهایی که آن زمان در آسیای غربی جاری بود «لیبرال» بود. قدرت حکومت در وجود قاضی محمد متمرکز بود و از او به ادارات متعددی که روسای آنها برحسب اعتماد شخص او انتخاب شده بودند تسری می­یافت. حکم و اقتدار حکومت در نواحی عشایری همچنان دردست روسای عشایر بود. پشتیبان معنوی و روانی این حکومت وعده‌های دولت اتحاد شوروی بود.»(۱۱۹)

نیروهای مسلح جمهوری مهاباد پس از سربازگیری از مهاباد و اطراف نزدیک به ۱۳۰۰ سرباز و افسربود. آموزش نیروها عمد‌تا توسط افسران کرد و بویژه چهار افسر کرد عراقی که همراه ملا مصطفی به ایران آمده بودند صورت می­گرفت. مردان مسلح بارزانی که اساس نیروی نظامی جمهوری مهاباد را تشکیل می­دادند به تفاوت از ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ چریک کارآزموده تخمین زده شده­اند. سرلشکر حسن ارفع نیروهای‌ ملامصطفی را «حدود دوهزار نفر عشایر» برآورد می‌کند.

در کتاب‌‌ «جمهوری‌‌ مهاباد» همراهان مسلح بارزانی هزار نفر با خانواده­هایشان برآورد شده که بتدریج تا سه­هزار نفر افزایش یافته‌اند.

علاوه بر این نیروهای مسلح عشایر و سران عشایر موافق «جمهوری مهاباد» را نیز باید در نظر داشت. البته رقابت‌ها، دشمنی‌ها و کینه­ورزی‌های قبیله‌ای و قدیمی میان قبایل گوناگون و ناپایداری جبهه­گیری آنان و همچنین تاثیر سیاست و روابط شوروی، دولت مرکزی ایران، و جمهوری مهاباد بر نوسانات عشایر و سران قبایل را نباید از نظر دور داشت. با تصرف برخی پادگان­ها و کلانتری­ها، مقداری سلاح و مهمات بدست جمهوری مهاباد افتاده بود. بعدها شوروی­ها نیز سلاح، ده­ها کامیون و جیپ نظامی به جمهوری مهاباد تحویل دادند. ۵۰ تن از جوانان و نوجوانان کرد نیز برای آموزش رسمی نظامی به آذربایجان شوروی فرستاده شدند.

سرلشگر ارفع در برآورد دیگری می‌‌‌‌‌‌‌گوید: «تعداد قوای مسلحه حزب دموکرات کردستان بعلت اشکال شمارش آنها بدقت معلوم نیست می‌توان گفت در نواحی جنوب و جنوب­شرقی مهاباد در حدود دوازده­هزار نفر مسلح موجود بود چهارهزار نفر نیز در شمال مهاباد مستقر بودند...»

فرهنگ و آموزش



جمهوری مهاباد برای گسترش فرهنگ و زبان کردی تلاش می‌کرد و امیدوار بود تا مهاباد را به مرکزی برای جنبش فرهنگی و ملی ـ نظیر سلیمانیه یا سوریه ـ تبدیل کند. در ابتدا آموزگاران کرد در کلاس­ها، کتاب­های درسی فارسی را برای دانش­آموزان به کردی بازگو می‌کردند. بعدها کتاب­های آموزشی به کردی چاپ شد.

یک روزنامه و یک ماهنامه سیاسی هر دو بنام «کردستان» و دو مجله عمدتا فرهنگی بنام‌های «هاوار»(فریاد) و «هلال» به کردی منتشر شدند. همه این نشریات، در چاپخانه‌ای که ارتش سرخ به جمهوری مهاباد داده بود چاپ می‌شدند. روزولت می‌نویسد: «اهمیتی را که قاضی محمد برای ادبیات و زبان کردی قائل بود می‌توان از این نکته دریافت که در میان کارکنان دفترش دو شاعر جوان، هژار و هیمن بودند که سروده‌هایشان به رغم کمبود کاغذ چاپ و نشر می­شد. اگر چه این کوشش­ها در طی عمر کوتاه جمهوری آن اندازه نبود که بتواند مهاباد را به سطح دو مرکز فرهنگی ـ سلیمانه و سوریه ـ که بیست­وپنج سال بود زبان و فرهنگ کرد آزادانه درآنها آموخته و نوشته میشد ارتفاء دهد با این همه مهاباد از نظر سیاسی کانونی بود که چشم همه کردان بر آن دوخته شده بود. محافل فرهنگی کردهای بیروت و استانبول و بغداد و همچنین کردهای کوه نشین همه مراقب بودند ببینند آیا جنبش قاضی محمد کامیاب خواهد بود یا ناکامیاب خواهد شد.»(۱۲۰)

کومه­له نیز در دوران فعالیت خود چند روزنامه و مجله کردی از جمله «گلاویژ» (ستاره سهیل) و «نیشتمان» (میهن) منتشر می‌کرد. نیشتمان ارگان رسمی «جمعیت ژ.کاف» بود و روی جلد آن تصویر صلاح­الدین ایوبی نقش بسته بود.


نگاهی به گذشته: محدودیت­ها و ناسازگاری­ها

بنظر می‌رسد «جمهوری مهاباد» هم از آغاز تاسیس و اعلام موجودیت، حداقل همزاد سه ناسازگاری فرساینده بوده است. ناسازگاری میان مفهوم حقوقی حق تعیین سرنوشت آزادانه ملت کرد و واقعیت وابسته بودن تاسیس و بقای «جمهوری مهاباد» به قدرت شوروی و تعادل قوای جهانی؛ ناسازگاری میان مفهوم و ساختار سیاسی «جمهوری خودمختار» و چهارچوب قانون اساسی رژیم مشروطه سلطنتی ایران؛ ناسازگاری میان مفهوم و فلسفه سیاسی«جمهوری» بعنوان نمود دولت مدرن و ساختار و مناسبات قبیله‌ای نیرومند در کردستان.
«قاضی محمد از آغاز تا پایان جمهوری، با درد و اندوه وابستگی جنبش ملی کرد را به حمایت اتحاد شوروی حس می‌کرد. او احساس می‌کرد که حکومت مهاباد تنها با اتکا به حمایت دولتی نیرومند می‌تواند در برابر خصومت ایران یا خصومت احتمالی کشورهای همسایه، مقاومت کند و پایدار بماند. این دولت نیرومند در شرایط و اوضاع آن روز، تنها می‌توانست اتحاد شوروی باشد.»(۱۲۱)

مفهوم خودمختاری براین معنا دلالت دارد که «ایالت خودمختار» یا «جمهوری خودمختار» در چهارچوب مرزهای سیاسی و قانون اساسی دولت یا فدراسیون یا کنفدراسیون متبوعه، از خود مختاری برخوردار است. براین اساس «جمهوری خودمختار» یا «جمهوری» در چهارچوب جمهوری یا اتحادی از جمهوری­ها قابل تصور و تحقق است. ناسازگاری میان «جمهوری مهاباد» و چارچوب قانون اساسی رژیم مشروطه سلطنتی چگونه توضیح و تبیین می­شده است؟

قادر بامداد روز 10 فروردین ماه‌ سال 1326 خورشیدی‌ (30/3/1947 میلادی‌) پیشوا قاضی‌، محمد حسین خان سیف قاضی‌ (پسر عموی‌ پیشوا) و ابوالقاسم صدر قاضی‌ (برادر پیشوا) پس از دو محاكمه‌ی‌ ناعادلانه‌ و فرمایشی‌ از جانب دشمنان ملت كرد در میدان "چوارچرا" در شهر مهاباد، یعنی‌ همان مكانی‌ كه‌ روز 2 بهمن 1324 خورشیدی‌ (22/1/1946 میلادی‌) جمهوری‌ كردستان در آ‌نجا اعلام شده‌ بود به‌ دار آ‌ویخته‌و شهید شدند و همان روز با دستان مردم مبارز در گورستان ملاجامی‌ به‌ خاك مقدس وطن سپرده‌ شدند.

حزب دمكرات كردستان از روز 10 فروردین 1358 خورشیدی‌ (30/3/1979) این روز را بعنوان روز شهیدان كردستان نامگذاری‌ نمود. اگر پیش از آ‌ن هنگام به‌ خاطر فشار و ستم مزدوران شاه‌ دیكتاتور امكان اجرای‌ مراسمی‌ بدین مناسبت وجود نداشت، لیكن پس از سقوط حكومت شاهنشاهی‌ و بویژه‌ پس از آ‌نكه‌ حزب این روز را به‌ این اسم نام نهاد همه‌ ساله‌ در چنین روزی‌ به‌ شهیدان و قافله‌سالار آ‌نان، پیشوا قاضی‌ ادای‌ احترام می‌شود.

در این كه‌ پیشوا قازی‌ رئیس جمهور كردستان و برجسته‌ترین شخصیت مكریان بوده‌ و در همه‌ی‌ منطقه مشهور و پرآ‌وازه بود شكی‌ نیست، لیكن تا چند سال پس از شهید شدنش نیز به‌ گونه‌ای‌ كه‌ باید برای‌ ملت كرد شناخته‌ شده‌ نبود و یا اگر هم تا حدی‌ او را می‌شناختند آ‌نگونه‌ كه‌ باید از ایشان تقدیر بعمل نمی‌آ‌وردند. ضروریست هرچه‌ بیشتر پیرامون شخصیت پیشوا قاضی‌ تحقیق شود تا آ‌نگونه‌ كه‌ درخور شخصیت ایشان می‌باشد، شناخته‌ شود.

قاضی‌ محمد، فرزند قاضی‌ علی‌، فرزند میرزا قاسم قاضی‌ است. قدمت این خانواده‌ در شهر مهاباد به‌ چهار قرن قبل برمی‌گردد، ایشان نه‌تنها از جانب مردم بلكه‌ از سوی‌ حكام و مسئولین حكومتی‌ نیز مورد احترام بودند.

قاضی‌ علی‌، پدر پیشوا، سال 1930 در مهاباد سازمان كردی‌ به‌ اسم "جنبش محمد" تأسیس نمود، نامبرده‌ با خیزش شیخ محمد خیابانی‌ در تبریز در ارتباط بود، تا سال 1934 كه‌ در آ‌ن سال وفات یافت مدام این ارتباط برقرار بود.

قاضی‌ علی‌ دارای‌ دو فرزند بود. یكی‌ از آ‌نها ابولقاسم قاضی‌، مشهور به‌ صدر قاضی‌ بوده‌ كه‌ یكی‌ دو دوره‌ از طرف مردم به‌ نمایندگی‌ مجلس انتخاب شده‌ ‌و اعتبار و نفوذ ویژه‌ای‌ داشته‌ است. پس از اتمام دوره‌اش نیز طبق سفارش پیشوا جهت حل‌وفصل نمودن كارهای‌ سیاسی‌ و كمك به‌ مردم در تهران ابقا شده‌ بود.

قاضی‌ محمد نیز كه‌ سال 1900 میلادی‌ در آ‌ن خانواده‌ی‌ فرهنگی‌ چشم به‌ جهان گشود، همان از ابتدای‌ جوانی‌ دارای‌ احساسات میهن پرستی‌ بسیار قوی‌ای‌ بوده‌ و به‌ فراگیری‌ علوم قدیم و جدید بسیار علاقمند بود و در این مورد بسیار زود پیشرفت نمود. نسبت به‌ فراگیری‌ زبانهای‌ خارجی‌ علاقه‌ و جدیت وافری‌ داشته‌، به‌ غیر از زبانهای‌ كرد، عربی‌ ‌و فارسی‌ با زبانهای‌ فرانسوی‌ و انگلیسی‌ و تا اندازه‌ای‌ زبان رووسی‌ نیز آ‌شنا بود.

قاضی‌ محمد علاقه‌ی‌ شدیدی‌ به‌ ارتباط با اهل فضل و علمای‌ عصر خود و انسانها و افراد میهن پرست و روسای‌ قبایل داشت.

پس از وفات پدرش به‌ سمت قاضی‌ شهر نایل آ‌مد. به‌ خاطر علاقه‌ی‌ فزاینده‌ به‌ امور فرهنگی‌ و ارتقای‌ سطح اطلاعات مردم، در سالهای‌ قبل از 1941 و پس از آ‌ن نیز به‌ مدت یكی‌ دو سالی‌ ریاست اداره‌ی‌ فرهنگ و اوقاف شهر مهاباد را عهده‌دار شد و در زمان ریاست ایشان خدمات فرهنگی‌ چشمگیری‌ انجام گرفتند، اولین مدرسه‌ی‌ دخترانه‌ در شهر مهاباد افتتاح گردید. در همین ارتباط با اكثریت دانشجویان، روشنفكران و استادان روابط بسیار نزدیكی‌ داشت.

قاضی‌ محمد نسبت به‌ بنیانگذاران "كومله‌ی‌ ژ ـ ك" احترام ویژه‌ای‌ قائل بود. در چند سالی‌ كه‌ خلا‌و قدرت وجود داشت یعنی‌ بین سالهای‌ 1941 تا 1945 و پس از آ‌ن كه‌ جمهوری‌ كردستان تأسیس شد، در اداره‌ی‌ امورات مردم بویژه‌ در حل‌وفصل كردن مشكلات عشیره‌ای‌ نقش بارزی‌ ایفا نمود. عده‌ی‌ كثیری‌ از بنیانگذاران (ژ ـ ك) با وی‌ مشورت می‌نمودند و بسیار ایشان را دوست می‌داشتند، با جدیت فراوان درصدد عضویت در "ژ ـ ك" بود. بسیاری‌ از مشكلات مردم در دیوان وی‌ كه‌ به‌ محكمه‌ مشهور بود، حل و فصل می‌گردیدند.

قاضی‌ نزد نمایندگان كشورهای‌ بیگانه‌ كه‌ در آ‌ن زمان ایران را بین خود تقسیم كرده‌ بودند احترام ویژه‌ای‌ داشت و هر كس كه‌ به‌ مهاباد می‌رفت در پی‌ آ‌ن بود كه‌ قبل از هر كسی‌ با وی‌ دیدار داشته‌ باشد. دعوت از ایشان جهت عزیمت به‌ شوروی‌ در این ارتباط بود، كه‌ با هیئتی‌ بلندپایه‌ به‌ باكو عزیمت نمود.

قاضی‌ محمد كه‌ به‌ عضویت "كومله‌ی‌ ژ ـ ك" درآ‌مد نام سازمانی‌ وی‌ "بینایی‌" شد، امید بیشتری‌ به‌ مسئولین و مردم بخشید.

در پی‌ شناخت از وضعیت و شهامت سیاسی‌ ایشان و قانع شدن مسئولین "كومله‌ی‌ ژ ـ ك" بود كه‌ نام "كومله‌ی‌ ژ ـ ك" به‌ "حزب دمكرات كردستان" تغییر یافت و بمثابه‌ی‌ حزبی‌ دمكرات و مترقی‌ فعالیت خود را آ‌غاز نمود. قاضی‌ به‌ خاطر ارزش ویژه‌ای‌ كه‌ برای‌ "ژ ـ ك" قائل بود روز تأسیس حزب دمكرات را نیز همان روز 25 تیر كه‌ روز تأسیس كومله‌ی‌ ژـ ك بود، انتخاب كرد و توجه‌ اكثریت قریب به‌ اتفاق مسئولین را به‌ مبارزه‌ از طریق حزب دمكرات جلب نمود. حزب به‌ سرعت جوانه‌ زده‌ و دامنه‌ی‌ مبارزاتش در تمامی‌ مناطق آ‌زاد شده‌ی‌ كردستان گسترش یافت. ضی محمد مدافع حقوق بشر بود

دهم فروردین مصادف است با روز به دار آویختن شخصیت حق طلب، صلح جو و ایثارگر ملت کرد. قاضی محمد، بنیان گذار جمهوری خودمختار کردستان شصت سال پیش در چنین روزی از سوی گروهی شوونیست، به جرم حق طلبی و آزادی خواهی به همراه سیف قاضی و صدر قاضی محاکمه و به دار آویخته شد.

·         قاضی محمد دموکراتی صلح طلب و مدافع بزرگ حقوق بشر و حقوق ملتها بود.

·     قاضی محمد به حقوق اساسی انسان، به کرامت و ارزش انسان، به آزادیهای اساسی همه افراد بشر، به حقوق برابر زن و مرد، به حقوق برابر ملل و اقوام مختلف اعم از کوچک و بزرگ باور داشت.

·     قاضی محمد بر این عقیده بود که برای ستردن و امحاء انواع ستم های نژادی، ملی، فرهنگی، زبانی، مذهبی و جنسی، و تامین حقوق مدنی و سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای ملت کرد و دیگر ملتهای ایرانی باید تلاش کرد.

·     قاضی محمد بر این باور بود؛ تامین و حفظ حقوق ملتها، اقوام، گروههای اتنیکی، زبانی و مذهبی و دیگر اقلیت ها، منجر به ثبات سیاسی و اجتماعی کشور و منطقه می شود.

·     قاضی محمد به این حقیقت ایمان داشت که تامین و حفظ حقوق افراد بشر، ملتها، اقوام، اقلیتهای ملی، مذهبی و زبانی از شرایط لازم پیشرفت اجتماعی و بطور عام در چارچوب یک دموکراسی مبتنی بر اراده مردم، باعث تقویت همزیستی، مودت و همکاری ساکنین کشور ایران می شود.قاضی محمد برای جلوگیری از تداوم ستم ملی و تامین حقوق برابر ملتها، از جمله تامین حق تعیین سرنوشت و حقوق ملت کرد در ایران، ساز و کارهای مناسبی را یافت و برای حفظ و پیشبرد این حقوق جان خود را فدا کرد.

یک دهه پس از مرگ قاضی محمد کشورهای طرف میثاق، در پیمانهای بین المللی پذیرفتند که:" تمام ملتها حق خودمختاری دارند. بواسطه این حق، آنها وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و توسعه فرهنگی خود را می توانند آزادانه تعیین میکنند. تمام ملتها میتوانند برای اهداف خود، بدون لطمه زدن به تعهدات ناشی از همکاریهای اقتصادی بین المللی که بر مبنای اصول سود متقابل و حقوق بین المللی، آزادانه ثروتها و منابع طبیعی شان را مصرف نمایند. در هیچ موردی نمی توان ملتی را از وسایل امرار معاش خود محروم نمود. کشورهای عضو میثاقها، از جمله دولتهای مسئول اداره کشورهای مستعمره و تحت قیمومیت، پذیرفتند در تحقق حق خودمختاری و احترام به این حق، طبق مقررات منشور ملل متحد، سرعت ببخشند".

 






گزارش تخلف
بعدی